انواع اختلال شخصیت خودشیفته

انواع اختلال شخصیت خودشیفته


انواع اختلال شخصیت خودشیفته:

شخصیت خودشیفته : تمامی افرادی که مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هستند، رفتارهای مشابهی ندارند. تئودور میلون (1996) افراد مبتلا به اختلال شخصیت را به چهار دسته تقسیم می کند:

خود شیفته هنجار گریز:

به نظر می رسد افراد این دسته از وجدان بویی نبرده اند. آنها اغلب به آسایش و رفاه دیگران اهمیتی نمی دهند و رعایت اخلاق و تعهد در رفتارشان جایی ندارد. انگیزه گول زدن دیگران راهبر اصلی این دسته از خود شیفته هاست تا از این طریق مطمئن شوند همیشه باهوش تر از طعمه هایشان هستند. مانند تمامی خودشیفته ها خودپسندی و خودبرتر بینی از ویژگی های اصلی این دسته از خودشیفته هاست.

انواع اختلال شخصیت خودشیفته
انواع اختلال شخصیت خودشیفته

خودشیفته عاشق پیشه:

توسل به اغواگری یا اروتیسم ویژگی اصلی این دسته از افراد خودشیفته است. فتوحات جنسی، بنیان و معیار سنجش احساس ارزشمندی خودشیفته های عاشق پیشه است. آنها اغلب روابطی پرحاشیه و بیمارگون دارند. افراد این دسته اغلب به جفاپیشگی، بی تعهدی و رفتارهای دغل بازانه شهرت دارند. آنها معمولا با وعده پول هنگفت، دروغ هایی بی شاخ و دم و سایر حیه هایی که به عقل کمتر کسی می رسد شریک جنسی شان را می فریند. خودشیفته عاشق پیشه تجلی واقعی دون ژوان است، شخصیتی افسانه ای که برای تسکین حقارتهای عمیقش دیگران را اغوا می کند و عملا آنها را در حد کالایی یکبار مصرف، تنزل می دهد. فتوحات جنسی تازه، یکی پس از دیگری احساس خودبرتر بینی این افراد را شدت می بخشد و آنها را بیش از پیش در خود غرق می کند.

 

خودشیفته جبرانی:

خودشیفته جبرانی همانطور که از اسمش پیداست برای تسکین زخم ها و ضربه های روحی کهنه که اغلب مربوط به کودکی اش می شوند، به توهم برتر بودن متوسل می شود. این افراد به جای زندگی واقعی، در یک دنیای خیالی و ذهن ساخته زندگی می کنند. آنها می کوشند از طریق آنچه معمولا به عنوان واقعیت می شناسیم عزت نفسشان را ترمیم کنند. خودشیفته جبرانی برای دست یابی به چنین هدفی لاجرم به وجود دیگران، کسانی که خریدار حرف هایش باشند، محتاج است. او به همین دلیل اغلب در حالتی بیش برانگیخته به سر می برد و به شدت نسبت به نظر یا برخورد دیگرن درباره خودش حساس است. خودشیفته جبرانی بیشتر مواقع، گوش به زنگ است تا کوچکترین نشانه انتقاد یا اهانت را روی هوا بقاپد و به خودش نسبت بدهد.

خودشیفته نخبه:

خودشیفته نخبه نیز به روشی مشابه گروه قبل، مدام با خودپنداره و عزت نفسش کلنجار می رود. این افراد اغلب جنبه هایی برای شخصیت شان در نظر می گیرند که شباهت اندکی با خود واقعی شان دارد. آنها قادرند به خودشان و در بیشتر موارد به اطرافیانشان بقبولانند که استعداد و توانایی ویژه ای دارند. خودشیفته های نخبه به دلیل جایگاه یا شبه موفقیتهای خاصی که برای خود فرض می کنند، از دیگران نیز توقع رفتاری خاص و منحصر به فرد دارند. این نوع از افراد خودشیفته اغلب روابط راب ه یک مسابقه تبدیل می کنند، چه رابطه کاری، چه رابطه دوستی و یا حتی روابط عاشقانه.

هدف آنها پیروزی به هر وسیله ای است و مهم نیست به چه قیمتی! فقط و فقط می خواهند برتری بی چون و چرایشان را به خودشان و دیگران ثابت کنند. خود شیفته های نخبه معمولا برای کسب شهرت و جایگاه اجتماعی رعایت هیچ چیزی را نمی کنند و حاضرند دیگران را در جهت منافعشان به زیر بکشند.

 

دکتر نیل لوندر و دکتر الن کاوائیولا نیز در برخورد با مراجعان، دانشجویان و سازمانهای مختلفی که با آنها کار کرده اند انواع دیگری از اختلال شخصیت خودشیفته را شناسایی نموده اند:

 

خودشیفته عزیز دردانه:

مشابه خودشیفته های نخبه میلون، عزیز دردانه ها بچه هایی هستند که لای پر قو بزرگ شده اند و حالا وقت و بی وقت اصالت خانوادگی، تمکن مالی و مهد کودک با کلاسی را که در کودکی می رفته اند را به رخ دیگران می کشند. نکته جالب این است که افراد این دسته از بچگی با تصور خاص بودن رشد کرده اند و به همین دلیل است که همیشه طلبکار و حق به جانب اند. عزیز دردانه ها معمولا توانایی کمی برای همدلی دارند و چندان علاقه ندارند با رده های اجتماعی پایین تر ( از دید خودشان) هم کلام شوند. این وضع تا آنجا پیش می رود که عزیز دردانه ها عملا هیچ درکی از مشکلات و دشواری های کسی جز خودشان ندارند. البته که هر کسی که از ابتدا ثروت و مزایای خاصی در زندگی داشته لزوما خود شیفته نمی شود.

 

شغل شیفته ها:

این دسته از خودشیفته ها هویتشان تماما در گروه شغلشان است. چه پزشک باشند و چه وکیل، چه قاضی، حسابدار، موسیقی دان، بازیگر یا استاد دانشگاه، برای جابجایی خودِ عظیم و پرمدعایشان به یک تریلی هجده چرخ نیاز است! افراد این دسته مدام با قدرتشان جولان می دهند و اغلب همکاران شان یا هر کس که سر راهشان قرار بگیرد را از میان بر می دارند. آنها را به راحتی می توانید در خیابان ببینید که با اتومبیل های آخرین مدلشان چرخ می زنند و انگار دوست دارند زندگی قشنگ و پرزرق و برق شان را پیش همه جار بزنند. یک سئوال ساده: کسی که واقعا سرآمد رشته و حرفه خودش است، چه نیازی دارد آن را به همه پز بدهد؟

اعجوبه ها:

بعضی ها هم در کودکی مدام از بزرگ ترها و اطرافیان تحسین و تمجید دریافت کرده اند وحالا خودشان باورشان شده که واقعا مودجودی استثنایی اند. یک قهرمان ورزشی، یک نوازدنده زبردست یا شاید ممتازترین دانشجوی کلاس، از بچگی عادت کرده همیشه بیشتر از آنچه واقعا هست به به و چه چه بشنود. اما بدبختی آن جاست که این برتری و استعداد اولیه بدجوری در ذهن این افراد حک شده است و حالا که بزرگسالی رسیده اند، زندگی را برای خودشان حقیر و کوچک می دانند. چه بسا ماجرای کسانی که با استعداد و توانایی شگرف کودکی، نهایتا در بزرگسالی کارشان به اعتیاد کشیده یا از شدت نوسانات روحی، زندگی درب و داعانی پیدا کرده اند. معمولی بودن ابدا برا ی خودشیفته های اعجوبه کافی نیست و باید هر کجا پا می گذارند کانون توجه باشند. تعجبی ندارد که اعجوبه دیروز، امروز نتواند با افول توانایی ها و جایگاه از دست رفته اش کنار بیاید. در دانشگاه زیاد به این افراد بر می خوریم: اعجوبه ای که در راهمایی و دبیرستان استعداد خوبی داشته و فورا به این نتیجه رسیده که با این میزان توانایی و بدون این که لازم باشد برای نمره خوب تلاش کند، می تواند تا بالاترین مدارج تحصیلی پیش رود. اعجوبه ها اغلب توقع بالاترین نمره را دارند و خیلی ساده این نمره را حق مسلم خود می دانند.

انواع اختلال شخصیت خودشیفته

غلط اندازها:

غلط اندازها اغلب ظاهری کاملا مشابه افراد عادی دارند و به همین دلیل سخت تر از بقیه دسته ها می توان آنها را شناخت. خودواقعیِ این گروه تا وقتی کاملا به آنها نزدیک نشوید، پوشیده است. به محض آنکه به آنها کاملا نزدیک شویدبا تکبر، خودمحوری، نیازشان به اعمال قدرت بر دیگران یا توقع شان برای اینکه مثل شخصی خاص با آنها رفتار شود را بروز میدهند. غلط اندازها معمولا به مشاغلی می پیوندند که در نگاه اول بعید می دانیم در آنها با شخصی خودشیفته مواجه شویم. مشاغلی مانند خدمات اجتماعی، معلمی حتی روحانیت!

به همین دلیل سخت می شود به خودشیفته بودن این دسته از افراد پی برد اما رفته رفته شست تان خبر دار می شود که آنها فقط به خاطر بالا بردن مقام و جایگاه شان است که به دیگران کمک می کنند، فقط و فقط با این هدف که خودشان بیشتر تحویل گرفته شوند، حتی به قیمت وسیله قرار دادن دیگران!

 

همه چیزدان ها:

این نوع از خودشیفته ها شبیه دسته دومند با این تفاوت که تقریبا در همه عرصه ها می توان یکی مثل آنها پیدا کرد. همه چیز دان معمولا تحصیلات درست و درمانی ندارد اما مدام با تشر و کنایه سایرین را وادار می کند دقیقا مثل خودش فکر کنند. او تقریبا درباره همه چیز نظری قطعی و تغییر ناپذیر دارد. همه چیز دان در این کره خاکی برای خودش ماموریت ویژه ای قائل است و احساس می کند باید گوهر وجودش را در اختیار هر شنونده ای بگذارد. هیچ بعید نیست همه چیز دان خود را درباره هر چیزی که فکرش را بکنید برحق بداند ، بیخودی تلاش نکنید او را با استدلال و منطق و مثالهای واقعی قانع کنید.

 

معتادها:

متاسفانه یکی از عوارض اعتیاد( به مواد مخدر، الکل، رابطه جنسی، قمار یا خرید) این است که فرد معتاد توانایی دوست داشتن دیگران را از دست می دهد. معتاد همواره موضوع اعتیادش را به سایر عزیرانش ترجیح می دهد و این بی شک یکی از علائم قطعی اعتیاد است. این امر لاجرم اتفاق می افتد و درست به همین خاطر است که معتاد هیچ ابایی از دروغگویی، سرقت و سوء استفاده از خانواده اش ندارد. چنین رفتارهایی با اینکه معلول مصرف مواد است، کماکان مدلی از رفتارهای خودشیفته به حساب می آید. خوش بختانه ترک کامل اعتیاد و پیوستن به برنامه مداوم و ساختارمند بازپروری یک تغییر معجزه آسا به همراه دارد، رفته رفته شاهد این خواهیم بود که فرد معتاد از جلد آدمی خودشیفته یا خودمحور خارج می شود و دوباره توانایی عشق ورزیدن به دیگران و داشتن روابطی صمیمانه را باز می یابد. اما با این حال مواردی هست که فرد ادعای بهبودی می کند اما کماکان مثل ایام اعتیاد، به چیزی جز خودش فکر نمی کند. ریشه این عدم توفیق را معمولا باید در چگونگی و جزییات برنامه بازپروری جستجو کرد.

فائقه رزاقی

مسئول بخش آموزش کلینیک تخصصی روانشناسی و مشاوره پویش

برگرفته از کتاب کار روابط یک طرف

نویسندگان: دکتر نیل لوندر و دکتر الن کاوائیولا

مترجم: احمد تصویری

انتشارات ارجمند

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *