درمان متمرکز بر شفقت


سیستم تنظیم هیجان در درمان متمرکز بر شفقت:

اهداف زیستی – اجتماعی و انگیزش های ما برای موفقیت ها، دلبستگی ها و موقعیت ها به وسیله هیجانات هدایت می شوند. وقتی ما اهداف زیستی و انگیزش های خود را به طور موفقیت آمیزی دنبال می کنیم، غرق در هیجانات مثبت می شویم؛ د رحالیکه وقتی موانعی بر سر راه است یا خطراتی پدیدار می شوند، هیجان های مبتنی بر تهدید را تجربه می کنیم. پژوهش درباره پردازش های هیجانی وجود یک سری مدارهای یکپارچه  در مغز را آشکار کرده که منجر به ایجاد انواع مختلفی از هیجان های تنظیم کننده انگیزش می شوند.

مدل مفید و ساده شده ای که از پژوهش های اخیر منتج شده است این نکته را آَکار ساخته اند که مغزهای ما حاوی حداقل سه سیستم عمده تنظیم هیجان است که هر کدام برای کارهای متفاوتی طراحی شده اند. این سه سیستم عبارتند از :

  • سیستم تهدید و حفاظت از خود
  • سیستم سائق- برانگیختگی، جستجوی منبع و مشوق
  • سیستم تسکین دهندگی، رضایت و امنیت
درمان متمرکز بر شفقت
درمان متمرکز بر شفقت

سیستم تهدید و حفاظت از خود:

کارکرد این سیستم کشف و انتخاب سریع تهدیدها همچنین انتخاب واکنشی نظیر جنگیدن، فرار یا ثابت و بی حرکت ماندن یا دیگر واکنش های مقابله ای است. این سیستم همچنین باعث انفجارهای هیجانی نظیر اضطراب، خشم یا بیزاری در ما می شود. این احساسات موج هایی در بدن ایجاد می کنند که به برانگیختگی فرد و انجام عملی در برابر تهدید منجر می شود.

سیستم تهدید نه تنها در صورت تهدید فرد بلکه در صورت تهدید افرادی که برای او مهم و ارزشمند هستندنیز فعال می شود. هر چند که این سیستم منبع احساسات دشوار و دردناکی نظیر اضطراب، خشم و بیزاری است اما مهم است که در نظر داشته باشیم این سیستم برای نقش حفاظت کنندگی در مغز تکامل یافته است. در واقع مغز ما برای پردازش تهدید در مقایسه با چیزهای لذت بخش اهمیت و اولویت بیشتری قائل است.

سیستم تهدید با ساختارهای مغزی خاصی نظیر آمیگدالا و محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال (APH) عمل می کند. در وضعیت تهدید، توجه، تمرکز و استدلال، رفتار، هیجان و انگیزش، تصورات و تخیل همگی بر تهدید متمرکز می شوند و هر جنبه ای از ذهن بر محافظت و امنیت متمرکز می گردد. بنابراین این وضعیت را ذهن متمرکز بر تهدید می نامند چرا که نیروهای مختلف ذهنی مان به شیوه خاصی سازمان دهی می شوند.

زمانی که فرد از شیوه مقابله خود با خطر خاصی راضی باشد، ممکن است در حضور سر نخ های خطر برانگیختگی کمی را تجربه کند و تنها وقتی که این راهبردهای ایمنی طلبی متوقف شوند، ذهن متمرکز بر تهدید دوباره فعال شود. راهبردهای ایمنی طلبی می توانند برانگیختگی را در کوتاه مدت کاهش دهند اما ممکن است پیامدها غیر مفید و ناخواسته ای را در بلند مدت به همراه داشته باشند.

سیستم تهدید خطرها را به سرعت در می یابد و سپس انفجارهایی از احساسات نظیر اضطراب، خشم و بیزاری را در ما به وجود می آورد. این احساسات در بدن ما موج می زنند و باعث تغیرمان می شوند و ما را بر می انگیزانند تا در برابر تهدید اقدامی انجام دهیم و از خود محافظت کنیم. برون دادهای این سیستم شامل جنگ و گریز و بی حرکتی ( فریز شدن) است. این سیستم تا حدودی به خاطر اینکه رویکرد بسیار محتاطانه ای دارد، به سرعت شرطی می شود. تنظیم ژنتیکی و سیناپسی سروتونین در کارکرد خوب سیستم تهدید – حفاظت نقش دارد .

مشکلات مرتبط با سیستم تهدید عبارتند از :

  • نوع محرک های فعال کننده سیستم تهدید- حفاظت و ارتباط آنها با ماهیت تهدید، واکنش های هیجانی شرطی شده و معناهای شخصی.
  • نوع و شکل پاسخهای سیستم تهدید- حفاظت مانند خشم یا اضطراب، جنگ یا گریز، ضربان قلب، تهوع، تعریق، گرگرفتگی، افکار سریع و توجه متمرکز.
  • سرعت و شدت واکنش سیستم تهدید- حفاظت.
  • مدت زمان واکنش سیستم تهدید-حفاظت و شیوه های فرونشاندن برانگیختگی ناشی از تهدید، بسامد فعالیت سیستم تهدید –حفاظت و ارتباط آن با سر نخ های بافتاری بیرونی( مثلا زندگی در خانواده ای خشن) یا درونی(خودانتقادگری، نشخوارفکری و نگرانی).
  • شیوه های مختلف مقابله ( مثلا اجتناب تجربه ای و راهبردهای ایمنی طلبی نامفید) یا فروپاشی توانایی های قصد اندیشی که احساس تهدید را تشدید می کند و د رنتیجه منجر به فعالیتهای فوق می گردد.

تقریبا تمامی روان درمانی ها با تاکید کمتر یا بیشتر روی پیچیدگی های سیستم محافظت از خود در برابر تهدید متمرکز هستند اما برای مقابله با مشکلات این سیستم نظریه ها و شیوه های مختلفی را به کار می برند.

سیستم سائق برانگیختگی و جستجوی منبع و مشوق:

کارکرد این سیستم ایجاد احساسات مثبت است تا فرد را برای جستجوی منابعی که برای زنده ماندن و کامیابی به آنها نیاز دارد، برانگیزاند. جستجو، مصرف و رسیدن به چیزهای خوب( نظیر غذا، آمیزش جنسی، راحتی، دوستی، مقام و به رسیمت شناخته شدن) برای فرد انگیزه بخش و خوشایند اند.

اگر شخصی در یک رقابت برنده شود، در یک امتحان مهم قبول شود ویا با فردمورد علاقه اش قرار ملاقات بگذارد، احساساتی نظیر هیجان زدگی و لذت را تجربه خواهد کرد.

افرادی که دچار افسردگی شیدایی هستند احتمالا دچار مشکلاتی در این سیستم می باشند زیرا این سیستم می تواند از فعالیت بسیار بالا به سمت فعالیت بسیار پایین تغییر وضعیت بدهد.

وقتی این سیستم با دو سیتم دیگر متعادل شود می تواند ما را به سمت اهداف مهم زندگی مان راهنمایی کند. وقتی موانع پیش روی خواسته ها و اهداف ما به یک تهدید بدل می شوند، آن وقت سیستم تهدید با اضطراب و ناکامی- خشم وارد عمل می شود.

این سیستم در اصل یک سیستم فعالیت است که می توان نام سیستم « برو و بگیرش» را روی آن گذارد. دوپامین نقش مهمی در سائق های ما دارد. افرادی که آمفتامین یا کوکائین مصرف می کنند، تلاش می کند تا با پر از دوپامین کردن مغز خود پرانرژی شوند و احساسات مثبت را به شدت تجربه کنند. صد البته افسردگی و بی حالی نقطه مقابل این حالت است.

موانع و خنثی کردن سائق ها ، اهداف و انگیزه های فرد معمولا سیستم تهدید را فعال می کند و این فعال شدگی تا وقتی که بر مانع غلبه کرده یا از هدف دست بردارد، ادامه پیدا می کند.

رها کردن یک هدف و دست برداشتن از آن به بدحالی و غمگینی منجر می شود و هرچقدر که این اقدام تلویحات و اشارات بزرگتری برای خویشتن و شبکه دیگر اهداف داشته باشد، غمگینی و بدحالی بیشتری تجربه خواهد شد. برخی افسردگی ها با تداوم جستجوی اهداف غیر قابل دسترسی و شکست در رها کردن آنها و نیز تجدید نظر در رسیدن به اهداف قابل دسترسی ارتباط دارد.

در درمان متمرکز بر شفقت، تعقیب و پیگیری اهداف مخصوصا آنهایی که با انواع مختلفی از موفقیت ها مرتبط اند، بر اساس کارکردی که دارند مورد بررسی قرار می گیرند.

سیستم تسکین دهندگی، رضایت و امنیت:

این سیستم ما را قادر می سازد که آرامش، سکون و آسودگی را برای خود فراهم کنیم و به ما کمک می کند تا تعادل خود را دوباره به دست آوریم. وقتی حیوانات در حالت دفاع از خود در مقابل تهدیدها و مشکلات نیستند و نیاز به دست یابی به چیزی خاص یا انجام کاری ندارند، می توانند که راضی باشند.

رضایت نوعی شادمان بودن از وضعیت کنونی و احساس امنیت است. فرد در این وضعیت در پی چیزی نیست و تکاپویی نمی کند، او صاحب نوعی آرامش درونی است که از هیجان زدگی، شور و شوق یا تکاپو و جستجوی موفقیت کاملا متفاوت است. چنین حالتی با احساس تهدیدشدگی کم که با خستگی یا نوعی پوچی تداعی می شود نیز تفاوت دارد. وقتی افراد تمرین مراقبه می کنند این احساسات را گزارش می کنند: نخواستن و عدم تلاش و کوشش، احساس آرام شدن درونی و ارتباط با دیگران.

آنچه این سیستم را پیچیده می کند اما در عین حال اهمیت زیادی برا یکاوش ما درباره شفقت دارد، ارتباط آن با محبت و مهربانی است. به عنوان مثال وقتی نوزاد یا کودکی ناراحت است عشق والد او را آرام و ساکت می کند. وقتی ناراحت هستیم عاطفه و مهری که از سوی دیگران ابراز می شود ما را آرام می کند و در زندگی روزمره مان به ما احساس امنیت می دهد.

سیستم های مغزی تولید کننده احساس آرامش و امنیت مشابه همان سیستمهایی هستند که با ترشح آندورفین ها احساسات آرامش بخش مرتبط با رضایت و تحثث خواسته ها را تولید می کنند.

هورمون اکسی توسین نیز  با احساسات امنیت اجتماعی ارتباط دارد و همراه با اندور فین ها به ما احساس بهزیستی م یدهد. منظور از احساس امنیت اجتماعی، احساس محبوب بودن، خواستنی بودن و امنیت در حضور دیگران است.

این سیستم کانون تمرکز اصلی در آموزش شفقت است. زیرا برای داشتن احساس بهزیستی حیاتی است.

دپو و مورون- استراپینسکی ( 2005) دو سیستم تنظیم کننده عاطفه مثبت را به انواع مختلفی از رفتار اجتماعی ارتباط داده اند.

آنها بین پذیرش، عاملیت و جامعه پذیری تفاوت قائل شده اند. عاملیت و جامعه پذیری با کنترل و جستجوی موفقیت، سلطه اجتماعی و اجتناب از طردشدگی و انزوا ( متمرکز بر تهدید) ارتباط دارد.

اما تعامل های گرم و حاکی از پذیرش با ارتباط اجتماعی و امنیت ارتباط دارد و ناشی از حضور و حمایت دیگران است. روابط اجتماعی همراه با پذیرش، افراد حاضر در آن روابط را آرام می کند و آستانه درد، سیستم های ایمنی و گوارشی را به نحو مثبتی تغییر می دهد و از طریق سیستم اکسی توسین- مخدر کار می کند.

شواهد رو به افزایش وجود دارد که نشان می دهد اکسی توسین با حمایت اجتماعی ارتباط دارد و ضربه گیر استرس است. آنهایی که اکسی توسین پایین تری دارند واکنش های شدیدتری به استرس نشان می دهند. اکسی توسین بر پردازش تهدید در آمیگدال نیز اثر می گذارد.

تفاوت بزرگ میان جستجوی امنیت و احساس امنیت:

درمان متمرکز بر شفقت میان جستجوی امنیت و احساس امنیت تفاوت بزرگی قائل است. جستجوی امنیت با سیستم تهدید مرتبط است و کارکردش جلوگیری از تهدیدها یا مقابله با آن است.

احساس امنیت وضعیتی ذهنی است که به افراد این توانایی را می دهد که راضی باشند و با توجهی راحت و آسوده با خودشان و جهان اطراف در صلح به سر ببرند و به کاوش بپردازند.

احساس امنیت به معنای فعالیت پایین نیست. وقتی احساس امنیت داریم می توانیم فعال و پر انرژی باشیم. اگر برخی افراد سعی کنند که با انزوا و فاصله از  دیگران به احساس امنیت برسند، در واقع در جستجوی امنیت هستند.

مشکل این کار آن است که مغز، انزوا و عدم ارتباط را به عنوان یک تهدید پردازش می کند و به علاوه چنین رفتار ایمنی طلبی ای افراد را از تنظیم کننده طبیعی تهدید یا سیستم اندورفین – اکسی توسین با کارکرد پذیرش جدا می سازد.

بنابراین با این که ممکن است اجتناب و انزوا تا اندازه ای موثر باشد اما مشکل است که بدانیم این اقدام ها چگونه بهزیستی ما را تحت تاثیر قرار می دهند. پژوهش ها به طور واضحی نشان می دهند که فقدان لذت اجتماعی یا عدم توانایی برای لذت بردن از روابط اجتماعی با بسیاری از مشکلات روانشناختی ارتباط دارد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *