نقش عصب واگ در رابطه:
نقش عصب واگ در روابط انسانی: عصب واگ یا واگوس(پنوموگاستریک، به معنی ِ ریوی-هضمی) طولانیترین عصب مغزی و دهمین زوج اعصاب مغزی از ۱۲ جفت عصب مغز است که در بلعیدن غذا، صحبت کردن، فعالیتهای پاراسمپاتیک و هاضمه نقش دارد.
عصب واگ به اسم « دستگاه تعامل اجتماعی» نیز شناخته می شود. این عصب که بسیار سریع است و به خوبی عایق بندی شده است، نه تنها قلب و ریه ها را آرام می کند بلکه در درک لحن صدای انسان های دیگر (از طریق کنترل ماهیچه های گوی میانی) و درک حالات چهره آنان نیز نقش مهمی دارد.
آرامش موجود در چهره و لحن صدای دیگران از طریق فعال شدن عصب واگ، ادراک می شود.
زمانی که عصب واگ فعال می شود، توان فرد برای گوش دادن فعال و توجه متمرکز به دیگران افزایش می یابد. بعلاوه عصب واگ از طریق کنترل و آرام کردن عضلات چهره و عضلات حلق و نای باعث می شود پیامهای غیر کلامی مبتنی بر پذیرش به مخاطب مخابره شود.
تحریک آمیگدال و دستگاه لیمبیک و فعال شدن اعصاب سمپاتیک باعث غیر فعال شدن عصب واگ می شود. در واقع تجربه احساس ناامنی و خطر عصب واگ راغیر فعال می کند.
از این روست که در شرایط تجربه فشار و ناامنی، امکان گفتگوی پذیرا و همدلانه وجود ندارد. بنابر این به منظور تجربه روابط بهتر لازمست تجربه امنیت در بدن و مغز افزایش یابد.
فعال شدن آمیگدال و تجربه احساس ترس و ناامنی مغز قدیم را فعال نموده و واکنشهای تسلیم، فرار یا گریز را بر می انگیزد. اما زمانی که واگ تحریک می شود پاسخ های ارتباطی غنی تری مانند گوش دادن فعال میسر می گردد. در این شرایط فرد برای دلبستگی و تعامل اجتماعی آماده تر خواهد بود.
چرخه تکرار شونده وضعیت مطلوب ارتباطی:
زمانی که بدن احساس امنیت را تجربه می کند، عصب واگ نیز احساسات گرم و خوشایندی ایجاد می کند. عضلات چهره از طریق عصب واگ بدون تنش و در حالت آرامش قرار گرفته و لحن صدا نیز بواسطه فعالیت عصب واگ آرام و پذیرا می گردد.چنانچه در این شرایط ارتباط بین فردی برقرار شود، مخاطب این ارتباط احساس پذیرش را دریافت کرده و او نیز احساس امنیت و آرامش را بواسطه رفتارهای غیر کلامی مخابره می نماید. به بیانی دیگر آرامشی که عصب واگ ایجاد کرده در رفتارهای فرد نمایان می شود، مخاطب انعکاس این آرامش را در رفتار خود نشان می دهد و بار دیگر عصب واگ تحریک شده و در بدن آرامش بیشتری را ایجاد می نماید.
این همان شرایطی است که در گفتگویی دلچسب که در آن احساس دیده و شنیده شدن را تجربه می کنیم، اتفاق می افتد.
تجربه ناامنی، فعال شدن آمیگدال و غیرفعال شدن عصب واگ:
حال در نظر بگیرید در این گفتگوی دلچسب یکی از طرفین رفتاری انجام بدهد که برای مخاطبش معنای طرد شدن، نادیده گرفته شدن و یا مورد قضاوت شدن را به همراه داشته باشد. در کسری از ثانیه آمیگدال تحریک شده و پیام ترس و ناامنی را مخابره می نماید. تحریک آمیگدال با فعالیت سیستم سمپاتیک، افزایش ضربان قلب و ریتم تنفس همراه می شود.
این تغییرات عصب واگ را غیر فعال می کند. غیر فعال شدن عصب واگ باعث می شود چهره گشاده و لحن پذیرا به چهره ای در هم کشیده شده و تن و لحنی تدافعی تبدیل شود. حالت چهره ناامن فردی که تهدید را تجربه کرده، امنیت فرد مقابل را نیز به مخاطره می اندازد و در او نیز سازوکارهای مشابهی به راه می افتد.
نتیجه این چرخه تبدیل شدن یک گفتگوی آرام به بحث و جدلی جدی است. اتفاقی که در بسیاری از گفتگوها وارتباطات بین فردی شاهد آن هستیم.
چالش اصلی زمانی است که فرد در محیطی ناامن بزرگ شده باشد. فعال شدن های مکرر آمیگدال باعث می شود مدارهای ترس و اعصاب سمپاتیک برای مدت طولانی فعال بمانند. در چنین شرایطی مغز فرد نسبت به تجربه تهدید کاملا گوش به زنگ و حساس خواهد بود.
بدون دیدگاه